شخصی

ساخت وبلاگ
بهش عادت کردمب نگاهش ب حرفاشب اینکه بگه خداحافظامروز از اینکه موند و باهام خداحافظی کرد کلی خوشحال شدمبعدش ک ب رفیقش گفتو بروو‌موند و گفت دلش تنگ شده اینکه حالم چطورهاینکه نرفته بود مشهداینا همش نشونه بودولی انقد خسته بودم ک هیچی حالیم نمیشدچی میگه و چی می‌شنوهباهام تا دم در اومد خیلی بهش نیاز دارم برای ادامه این روزا ولی در یک روز پر از انرژی بهش احتیاج دارم الانم ک دلم پیامشو میخاددلم براش تنگ شده دیوونه ی چیزی داره ک منو مجذوب کرده تنها فکرم شده اون از اینکه یکشنبه میبینمش خوشحالم از اینکه باز از هفته بعد قرار نیس ببینمش دلم میگیره تابستون با اون خوب بود نمی‌دونم چیکار کنم ک تحویلش نگیرم هر کاری کنم در مرکز توجهمه خودش می‌دونه میدونه ک میخامش قرار شد اگه جواب انتقالیم مثبت شد بهش شیرینی بدم من چمه + نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 22:28 توسط زینب  |  شخصی...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ababalengderazzeinab2 بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت: 12:01